آرام جانم درسا آرام جانم درسا ، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه سن داره
وبلاگ اجابت دعایموبلاگ اجابت دعایم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

❤❤ בرسا اجابت یــڪ בعا

یه روز دیگه و یه شعر دیگه ......

این روزا عزیزم هر روز یه شعر تازه یاد میگیری ...... این شعر هم شده ...... زمزمه این روزهات ...... مرتب تکرار میکنی عزیزم ...... البته به روش خودت ..... برات میزارم به یادگار برات بمونه .......   بابا بوزوگه پیله ........ الاهی هَگز نمیله ..... عینک داله نداله ....... عصا داره نداله ........ اینجای شعر دیگه یه چند بیتی طول میکشه ...... آب نبات داله نداله ...... کفش داله نداله ........تفنگ داله نداله .....باربی داله نداله وووووو تا اینکه بهت میگم مامانی ..... حرف میزنه با ادا ....... میگی : ( نَدو خودم میدم ) ...... باشه مامان بگو ...... حَف میدنه با ادا ......... خوتاله مثه بنده .......
30 دی 1392

گاهی شعری ..... گاهی شاعر ..... گاهی رعدی ...... گاهی شبنم

سلام دخترکم ...... اینروزا به یمن وجود شما خونمون گرم گرمه ....... حتی بخاری هم لازم نداریم ....... هر دقیقه با شما بودنو یه جور تجربه میکنم ...... گاهی میشم همسن شما انگار نه انگار یه آدم بزرگم ..... یه مامانم ..... انگار نه انگار یه زمانی خودمم بچه بودم ...... اصلا" انگاری فراموشم شده ...... یا شاید تمیدونم با شما بودن خیلی شیرینه ...... اما هر چی که هست همه چی رو دوباره دارم تجربه میکنم .... ...... ازم نخندی ها ....... گاهی حتی دلم نمیخواد از این دوران دور بشم ..... دلم میخواد همین سنی باشی تا منم توی دنیای کودکانه شما غرق شم ...... . اینروزا خیلی بیشتر به صحبتای ما آدم بزرگا توجه میکنی ...... اگر چه ب...
23 دی 1392

نسیم بهار با تو سرما معنایی ندارد

زمستان باز میرود ! تا در غار خود تنها باشد شاید هم میخواهد برای فصول ..... قصه ببافد !! بهار با رویی خوش سلام میدهد و ترانه ی سرد زمستان را به نسیم دخترش هدیه میدهد تا بر تور عروس شکوفه ها برقصد چه زیباست رقص دختر زیباست به بهانه ی آمدن زمستان امیدوارم اینروزا بر خلاف سردی هوا دلتان و کانون خانوادگی تان گرم و زیبا به زیبایی اولین چوانه های کوچک وتازه ........ که آمدن بهاری زیبا را نوید میدهد ..... باشد دوستانم و مامان منتظر زهرا جان تولد دختر گلت مبارک انشاالله که قدمش ..... نگاهش ...... حتی حتی گریه اش آسمان زندگیت...
18 دی 1392

به بهانه ی این روزا

 سلام دخترم  اول از همه و بعد و در آخر   خوب بیاد دارم اواسط تابستان 90 خنکای غروب یه روز گرم ........ با تماس خواهری مهربان و عزیز تر از جان با شما آشنا شدم ........ صفحه ای زرشکی و ساده به ساده گی دلهای پاک کودکان و به شادی خنداخند کودکانه شان ........ شروع کردم به ورق زدن یکی  ......دو تا .....سه تا ووووو ......... باورم نمیشد ...... سرایی بود مهرآفرین ....... مادرانه های جاودانه ........ مادری از مروارید های سفید دخترکش سخن گفته بود و دیگری از سفیدی روی چون ماه پسرکش ........ من هم دل سپردم ............. گشودم دفتری به زیبایی آفتاب و گرمی اش هم ....... منتظر ...
11 دی 1392

بهترین اتفاق زندگی .....

   دخترکم .... نه فرشته ای نه دریایی نه خورشیدی نه خود دنیایی   شما بزرگترین و بهترین اتفاق زندگی منی ناب ترین معجزه ی دنیایی درسایم دو سال و چهار ماهگی(28 ماهگی ) مبارک توضیح نوشت : مامانی مینا جون ( مامان متین و مهبد ) بالاخره تونستم یه عکس با موهای افشون برای شما دوست خوبم بگیرم ....... البته دیگه میخوام موهاشو کوتاه کنم خیلی بلند شده و اذیتش میکنه ..... این عکس تقدیم به شما و تموم دوستان گلم ...
10 دی 1392

با تو هر شب یلدایم آرزوست .......(2)

النا گلی اسحاق جون   این آقا پسر و دختر خانوم گل هم اسحاق و النا یا بقول شما اننا هستن که مهمونمون بودن البته با یه کاسه آشته رشته خوشمزه ...... ممنون دوست عزیزم اینجا مامانی حسابی چوگیر شدی مثل مامان بزرگا خودتو کردی عزیز دل     ...
4 دی 1392

با تو هر شب یلدایم آرزوست ....... (1)

  باز شب یلدا اومد ، بلندترین شب سال منتظرش میشینیم ، از سال پیش تا امسال همون شبی که میگن بلندتر از هر شبه شبهای بعد یلدا ، کوتاه و کوتاهتره همه ی ما جمع میشیم ، خونه ی مادر بزرگ میشینیم زیر کرسی ، هم کوچیک و هم بزرگ روی میزش نشسته ، قاچهای هندوونه یه کاسه ی بزرگ هست ، انار دونه دونه کشمش و پسته میده ، با آلو و توت خشک نقل و نبات شیرین ، به هر کی میده یه مشت اخ که شبای یلدا ، چه شور و حالی داره هر کسی زود نخوابه یه شب عالی داره     دخترم سلام ...... ...
3 دی 1392
1